چیزهایی دیدم در روی زمین:
کودکی دیدم٬ ماه را بو می کرد.
قفسی بی در دیدم که در آن روشنی پرپر می زد.
نردبانی که از آن٬ عشق می رفت به بام ملکوت .
من زنی را دیدم نور در هاون می کوبید.
ظهر در سفره آنان نان بود٬ سبزی بود٬ دوری شبنم بود٬ کاسه داغ محبت بود!
من گدایی دیدم٬ در به در می رفت آواز چکاوک می خواست
و سپوری که به یک پوسته خربزه می برد نماز.
بره ای را دیدم٬ بادبادک می خورد.
من الاغی دیدم٬ ینجه را می فهمید.
در چراگاه نصیحت گاوی دیدم سیر.
سهراب
تجمع مادران و خانواده های اعتصاب غذا کننده ,شب اول ماه رمضان زمان افطار, جلوی درب اوین
شما نیز برای همدردی و تجدید پیمان با زندانیان به آنها بپیوندید
چقد دلم سهراب خواست!من چند وقته از شعر دور شدم.همه چی تو جعبس:(
باز خوبه تو شعر می نویسی گاهی...