نشنو از نی٬ نی حصیری بی وفاست
بشنو از دل٬ دل حریم کبریاست
نی که سوزد خاک و خاکستر شود
دل که سوزد خانه دلبر شود
سنگ در برکه می اندازم و می پندارم
با همین سنگ زدن ماه به هم می ریزد
کی به انداختن سنگ در آب٬
ماه را می شود از خاطره آب گرفت!؟
بیچاره سنگی که از دست کودکی رها می شود به سوی قناری٬
نمی داند دل کودک را بشکند یا سر قناری را!
بیچاره واقعا!!!
دستت درد نکنه قشنگ بود
دل کودک را بشکند قطعا!بعدشم این کودک باید یه کتک مفصل بخوره که حیوون ازاری یادش بره!
چقدر خشنی. ولی راست می گی من خودمم وقتی داشتم می نوشتم دقیقا به مامان بچه فکر می کردم.
دعا کنین برام
کی به انداختن سنگ(پیاپی) در آب
ماه را می شود از خاطره ی آب گرفت!
پیاپیش جا افتاده بود استاد..عاشق این تیپ شعرای فاضل نظری ام.
منصوره: کلا همه شعرای فاضی خوبه بد نداره
مرسی منصوره
با یه تیکه ابر خیلی راحت میشه این کارو کرد سنگ لازم نیست............ جنس ابره هم اصلا مهم نیست چی باشه!!!
این شعرو اولین بار حدود 1.5 سال پیش یکی برام نوشت و من فکر کردم شعر چه وسیله خوبی برا انتقال احساسه!!! از یه بچه هم ساده تر بودم .............