سخن نامه

از هر دری سخنی

سخن نامه

از هر دری سخنی

ای روزگار

یه اشتباه تو زندگی یه آدم می تونه خرابی های بزرگی ایجاد کنه. وقتی یه چیز رو پشت گوش میندازی و می گی درست می شه خیلی باید حواست باشه که آخر کاری پشیمونت نکنه! 


 

راستی من فعلا شیفتام افتاد بیمارستان سینا.


  

یه احساس عذاب وجدان خاصی دارم و احساس می کنم یکی از دستم ناراحته.خیلی دارم اذیت می شم. کاش می شد ازش بپرسم. کمک...

نظرات 8 + ارسال نظر
فاطمه یکشنبه 18 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:22 ق.ظ

اااااااااااا به سلامتی...خیره ایشالا! اتفاقا دیشب واسه یه دارو زنگ زدم سینا ملیحه گوشی رو برداشت! کلی مشعوف شدیم!!
تو هر وقت این احساسو نداشتی بگو من واست یه کادو بخرم! من الان قسم بخورم که هیچ کس به هیچ دلیلی هیچ وقت نمیتونه از تو ناراحت شه باور میکنی؟!

میثم یکشنبه 18 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:32 ق.ظ

مبارکه!
کی گفته هیچ کس نباید از دست آدم ناراحت باشه؟؟ اصلا اگه این شکلی باشه که خوب نیست! من هم یه زمانی این طوری فکر می کردم ولی الان به این معتقدم که اگه به همه بگی باشه که نمی شه!

منصوره یکشنبه 18 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:16 ب.ظ

مبارک باشه...خوب است...اما حیف.کاش توام یه بیمارستان دیگه میفتادی و شیفت جمعه شبو میگرفتی که به سلامتی دخترای ورودی اعم از من تو فاطمه ملیحه و فائزه به شبای جمعه ی تهران گللللللللل بزنیم:)
عیب نداره حالا یه شبمونم با تو مچ می کنیم.
به طرف بگو خب.کاش نداره که...اگه این راحتت میکنه!

امین یکشنبه 18 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:24 ب.ظ http://hashshash.blogspot.com

مبارکا باشد انشا الله. بیشتر دقت کن تو رفتارت و بیشتر بجنگ برای خواسته هات تا بقیه کمتر از دستت نارخت شن. کاری نداره برو حرف بزن از دلش درار

[ بدون نام ] یکشنبه 18 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:17 ب.ظ

به حرف میثم گوش ندیا! البته گاهی که آدم کاری ز دستش ساخته نیست فرق داره.ولی تا اونجایی که میتونی سعی کن کسی ازت نرنجه!

حیران یکشنبه 18 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:17 ب.ظ

قبلی منم!

شهره یکشنبه 18 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:54 ب.ظ

فاطمه: مرسی عزیز. حتما. آره بابا منم بعضی وقتا! خیالاتی می شم.
میثم: خیلی دلم می خواد به این نتیجه برسم ولی سختمه. در ضمن این آدمی که گفتم برام مهمه و نمی تونم همین جوری ازش بگذرم.
منصوره: ما همین جوریش گند زدیم تو کله سیستم. حالا شاید جمعه هم بهم خورد ولی شنبه ها هستم. خیالت تخت
امین: چشم. ولی خیلی متوجه نشدم چی گفتی
حیران: چشم. از یه طرف حق با توست ولی میثمم راست می گه چون این حس آدم رو دیوونه می کنه و خوشبختانه خیلی وقتا هم اشتباهه و فقط یه حسه.
امروز با اون طرف صحبت کردم و بهم گفت که از دستم ناراحت نیست الان خیلی خوشحالم.

یکانه دوشنبه 19 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 06:45 ب.ظ

منکه باورم نمیشه همچین اتفاقی افتاده باشه خیالات ورت داشته یه کم استراحت کن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد