سخن نامه

از هر دری سخنی

سخن نامه

از هر دری سخنی

درد

گاندی: درد من تنهایی نیست؛ بلکه مرگ ملتی است که گدایی را قناعت؛بی عرضگی را صبر و با تبسمی بر لب این حماقت راحکمت خداوند می نامند.

امروز

امروز واقعا واسه خودم متاسف شدم...

بهشون بگین که اینجا یه نفر همیشه مسته 

یه نفر همیشه اینجا سر این کوچه نشسته 

http://2010music.blogsky.com/1389/04/10/post-48/

کعبه دل

آخر سنگ پرست را بد می گویی که رو سوی سنگی یا دیواری نقشین کرده است! و تو هم رو به دیوار می کنی... 

آخر کعبه در میان عالم است. چون اهل حلقه عالم٬ جمله رو به او کنند٬ چون این کعبه را از میان برداری٬ سجده به سوی دل باشد: 

سجده آن٬ بر دل این٬ 

سجده این بر دل آن 

 

خط سوم


 مرا می بینی و هر دم زیادت می کنی دردم 

ترا می بینم و میلم زیادت می شود هر دم 

به سامانم نمی پرسی نمی دانم چه سر داری 

به درمانم نمی کوشی نمی دانی مگر دردم 

... 

حافظ

من در سرزمینی زندگی می کنم که دویدن سهم کسانی است که نمی رسند و رسیدن سهم کسانی است که نمی دوند. 


 

هر که شد محرم دل در حرم یار بماند     وانکه این کار ندانست در انکار بماند 

اگر از پرده برون شد دل من عیب مکن    شکر ایزد که نه در پرده پرده پندار بماند 

حافظ


 

لبخند تو را چند صباحی است ندیدم 

یک بار دگر خانه ات آباد  

    بگو: سیب...!