سخن نامه

از هر دری سخنی

سخن نامه

از هر دری سخنی

روزگار من

ای مرگ آغوش گشاده ای می خواهم برای تسکین. شانه ی بی منتی می خواهم برای گریستن و لبان ساکتی می خواهم برای التیام. گاه و بی گاه شکستنهایم و آرام و آرام از پا در آمدنم بهانه ای ایست برای دیدار تو. شاید در نزدیکی باشم و یا دور ولی همواره به یادت هستم. می دانم روزی مرا به آغوش خواهی کشید و چه بی صبرانه انتظارت را می کشم...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد