سخن نامه

از هر دری سخنی

سخن نامه

از هر دری سخنی

روز تولد من

نمی دانم از بهر چه آفریده شده ایم. تن دادن به خفتنی بیمار گونه و یا بیداری با جنجال بیهوده. هر چه که باشد در هر سالگردی هر کس ما را با عنوانی شاد باش می نماید. چه باشیم یا که نه.

این اسودگی های بیخیال، کسی در جایی می میرد و در جایی دیگر متولد می شود. آیا متعلق است به آنجا و یا فقط خاک می شود در بستری خصم آلود. این رفت ها و آمدها سرانجامی خواهد داشت؟ نمی دانم شاید باید در جایی ایستاد.

و من این نطفه ی زاده شده در غم هیچ گاه شاد نخواهم زیست.