سخن نامه

از هر دری سخنی

سخن نامه

از هر دری سخنی

ارزوها

 آنگاه که کودک بودم با آرزوهای خود بازی می کردم٬ در پی آنها می دویدم و گاهی آنها در پی من. آنها را پروراندم٬ فربه کردم٬ وابسته شان شدم٬ از پله ها دوان دوان به بالایشان بردم و به اوجشان رساندم و امروز٬ ای آرزوهای من که بر بام دل صف کشیده اید و یک به یک خود را به نیستی پرتاب می کنید٬ اندکی درنگ کنید. 

ا.ه