سخن نامه

از هر دری سخنی

سخن نامه

از هر دری سخنی

چرا؟...

این میهن هایی که غرور وغیرت را تحسین می کنند٬ این کشورهای غارت و چپاول٬ این ملت هایی که به آنان کشت و کشتار را به صورت وظیفه ای میاموزند برای چه هستند؟ چرا باید انسان ها همدیگر را این گونه نابود کنند؟ کابوس وحشت آور این زنجیر دیو آسا و بی انتهای زندگی که هر یک از حلقه های آن دندان هایش را در گردن دیگری فرو برده است و از گوشت آن می خورد و از رنجش لذت می برد و با مرگش زنده می ماند٬ برای چیست؟ نزاع برای چیست و درد و رنج برای چه؟ مرگ چرا؟ زندگی چرا؟ چرا؟ چرا؟... 

رومن رولان 

عشق و جنگ خانمان سوز

وای!!!

رویای فردا مایه شادی است٬ اما شادی فردا چیز دیگری است٬ و خوشبختانه هیچ چیز به رویایی که از آن در سر می پروردیم مانند نیست٬ چون هر چیز ارزشی دیگر دارد. 

دوست ندارم که به من بگویید: بیا ٬ این شادی را برایت تدارک دیده ام. من تنها شادی های تصادفی را دوست می دارم٬ و آنهایی را که با بانگ من از دل سنگ بیرون می جهد. بدین گونه٬ شادیها هم چون شرابهای تازه ای که در چرخشست سرزیر می کنند٬ تازه و قوی برایمان جاری خواهند شد. 

اندره ژید 

مایده های زمینی و مایده های تازه


 

زندگی را دور بزن و انگاه که بر تارک بلندترین قله ها رسیدی٬ لبخند خود را نثار سنگریزه هایی کن که پایت را أزرده اند.