سخن نامه

از هر دری سخنی

سخن نامه

از هر دری سخنی

چه باید کرد!

یکی را دوست می دارم 

ولی او هرگز نمی داند 

نگاهش می کنم شاید بخواند از نگاه من که او را دوست می دارم 

ولی افسوس او هرگز نگاهم را نمی خواند. 

به برگ گل نوشتم من  

که او را دوست می دارم 

ولی افسوس او گل را به زلف کودکی آویخت تا او را بخنداند. 

 

هایده٬ معین

مرسی که هستی

داشتن یه دوستی که باهاش راحت باشی یک دنیا می ارزه٬ چون بعضی وقتا یه حرفایی هست که حتی به مامانتم! نمی تونی بگی و اگرم به کسی نگی سرنوشت بادکنک رو پیدا می کنی! به هر حال خیلی خوشحالم که چندتا از این دوستا کنارم هستن. 

حسب حالی ننوشتیم و شد ایامی چند  

محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند 

ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید 

هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند. 

 

حافظ

جور دیگر باید دید

من یه معلم زبان دارم و خیلی دوسش دارم. انقدر آدم خوبیه. تو بحث هایی که سر کلاس می شه همیشه از یه طرفی به قضیه نگاه می کنه که کفم می بره. خیلی مثبت فکر میکنه و موضوعاتی که برای بحث انتخاب می کنه فوق العاده است. من ازش یاد گرفتم که اگه به کاری که می کنی ایمان و علاقه داشته باشی٬ می تونی دنیای اون کار رو متحول کنی و اگر نه ۱ قرون هم ارزش نداره. و این که اطلاعات و تلاش از همه چیز مهم تره. البته این که چقدر عملیش کرده باشم: نزدیک به صفره!  و در ضمن همیشه موضوعی واسه خندیدن و خندوندن دیگران داره. کاش میتونستم مثل اون قضایا رو از اون ور دیوار ببینم.

در باب تاریخ

نه از مار و نه از کژدم نه از پیمان شکن مردم  

از این شاهنشه بی دین خلق آزار می ترسم 

فراوان گفتنی ها هست و باید گفتنش اما 

چه سازم دور دور دیگر است از دار می ترسم  

ایرج میرزا

تازه وارد

اصلا نمی دونم چرا ولی احساس کردم که وبلاگ نویسی خیلی خوبه! یه جایی که آدم می تونه یه سری حرفاشو بنویسه و نظر آدما و دوستاشو رو بدونه.  برای شروع: 

 

نه بر اشتری سوارم نه چو خر به زیر بارم 

نه خداوند رعیت نه غلام شهریارم 

غم موجود و پریشانی معدوم ندارم 

نفسی میزنم آسوده و عمری به سر آرم 

 

سعدی